عصر حاضر که به عصر دانش معروف است، از آن به عنوان سرمایهای غیرملموس نام میبرند که جایگاه ویژهای در شرکتها پیدا کرده است به گونهای که ارزش این سرمایه ۶ تا ۷ برابر داراییهای ملموس شرکتها میباشد.
این دلیلی است که بسیاری از شرکتهای موفق جهان درصدد تأسیس شرکتهای دانشبنیان یا دانشمحور هستند که وجود آنها منجر به شکلگیری اقتصاد دانشمحور میشود، اقتصادی که مبتنی بر فعالیتهای تحقیق و توسعه در زمینههای فناوریهای نو و پیشرفته است. این فعالیتها شامل کلیه اقداماتی میشود که بر تجاریسازی نتایج تحقیق و توسعه از جمله طراحی، تولید و عرضه فنآوری، بکارگیری فناوریهای پیشرفته با ارزش افزوده بالا، ارائه خدمات مشاورهای و دانشی تأکید دارد. عامل اصلی ایجاد درآمد در این شرکتها، بیشتر از آن که منابع طبیعی، سرمایه یا نیروی کار باشد، دانش است و تولید ثروت از طریق به کارگیری توانمندهای افراد (مغزافزار) صورت میگیرد.
در اینجا نقش نرمافزار و سختافزار نفی نمیشود، بلکه نقش مغزافزار در ایجاد، رشد و بقای شرکت محوری تلقی میشود. بسیاری از شرکتهای موجود تمایل دارند که تبدیل به دانشمحور شوند اما این کار بخوبی پیش نمیرود و موانعی بر سر آن قرار میگیرد. شرکتهای بزرگ برای دانش محور شدن با دو دسته عوامل درونی و قابل کنترل و بیرونی و غیرقابل کنترل مواجهه هستند. عوامل درونی مرتبط با مدیریت و نحوه ادارهی خود شرکت بوده و عوامل بیرونی مرتبط با عوامل محیطی است. علاوه بر این، با وجود آنکه بسیاری از سیاستگذاران بر رویکرد دانشمحور شدن صنایع تأکید دارند ولی از آنجا که شناخت کافی از عوامل کلیدی موفقیت دانشمحور شدن ندارند، در راه تدوین راهبرد برنامهریزی برای دانشمحورسازی شرکت و صنایع کشور با مشکل مواجه میشوند. در ایران هنوز بسیاری از شرکتها به حالت سنتی مدیریت میشوند و ظرفیت دانشمحوری در آنها محدود است.
این در حالی است که برای ساخت اقتصاد دانشمحور و کاهش شکاف توسعه خود با کشورهای پیشرفته راهی جزء توسعه دانشمحور شدن شرکتها وجود ندارد. برای دانش محور شدن، شرکت میباید به شکلی تغییر کند که بر اهمیت دانش در درون و بیرون شرکت توجه ویژه نماید و از تکنیکهایی برای به حداکثر رساندن بهرهگیری از دانش کارکنان، سهامداران و مشتریان استفاده کند. با دانشمحور شدن شرکتها، پیوسته دانش جدید در آن خلق میشود و از این دانش در محصولات و فناوریهای جدید خود استفاده میکند. بنابراین اگر شرکتی بخواهد دانش محور شود، ضمن استفاده از تکنولوژیهای پیشرفته، متکی به تخصص علمی پیشرفته نیز هست و لازمه آن پرداخت هزینه برای تحقیق و توسعه است. عوامل بیرونی که بر دانش محور شدن شرکتها تأثیر بالایی دارند عبارتند از دولت، دانشگاه و نهادهای آموزشی و درونی عبارتند از نگرش مدیران ارشد، تغییر در ویژگیهای شرکت (تغییر در ساختار، تغییر در فرآیند و تغییر فرهنگ سازمانی) و دادن اعتبار مالی خوب در این حوزه میباشد.
متأسفانه تابحال در بیشتر تحقیقات و در عمل، نگاهها معطوف به ایجاد شرکتهایی با رویکرد دانشبنیانی بوده تا تغییر شرکتهای موجود به شرکتهایی با رویکرد دانشی، خلاق و پیشرو. بنابراین اگر بتوانیم شرکتهای ناکارآمد را با استفاده از ظرفیتها و پتانسیل نهفته خودش با رویکرد دانش دوباره احیاء کنیم، شاید دیگر آنچنان ضرورتی به تأسیس شرکتهای دانشبنیان با حجم سرمایهگذاری بالا نباشد.